سلام
بگم؟! بگم؟!
بگم که خیلی حرفا واسه گفتن هست ولی ...
بگم که آخر این ماه میشه یکسال که بابا رفته
بگم که آخر این هفته میشه 8 ماه ، میشه 35 هفته ، میشه 245 روز ، میشه 5880 ساعت ... ( بازی ریاضیه ؟! )
بگم که امیدمو هرگز از دست نمیدم حتی اگه تنها دلخوشیم " هر وقت صلاح بدانند " باشه
بگم که
دنیای این روزهای من همقدّه تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنی دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آیندهء این خونه رو با شمع روشن میکنم
در حسرت فردای تو تقویممو پر میکنم
هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم
هم سنگ این روزای من حتی شبهم تاریک نیست
اینجا بجز دوریه تو چیزی به من نزدیک نیست
دنیای این روزهای من با صدای داریوش - Donyaye In Roozaye maN by Dariush
دو-سه هفته قبل 89/4/8 مادربزرگ عزیز و مهربونم (مادر مادرم) به رحمت خدا
رفتند...
.
.
.
ولی نه مثل اینکه اوضاع داره یکم بهتر میشه !
اولین خبر خوب از داداشیم بود که تا حد زیادی
( تقریباَ تمام ) موفق شده که....
اِ اِ اِ اِ اِ اِ... اجازه ندارم که بگم ، ولی فکر نمیکنم که اشکال داشته
باشه (
خودمونیما خوب آب بستم به وبلاگم ! )
بله داداش کوچیکه به سلامتی و اگه خدا بخواد تا چند صباحی دیگر قاطی مرغها
خواهند
شد.
به افتخار داداشیم و زن داداش آینده یه کف مرتب ... ( دیگه چی؟! مثلاَ
عزاداریماااا ! )
حالا شما فعلاَ واسه خوشیختی ایشان و به سروسامان رسیدن بقیه ! دعا بفرمائید
میدونم این آهنگ واسه همون ایام عیده ولی دلم
خواسته الان بذارم تو وبلاگم ! چیه ؟! مشکلیه ؟!
جداَ که امسال عید واسه من اصلاَ وجود نداشت و یکی از مزخرفترین نوروزهای عمرم بود
البته امسال هم مثل سه سال گذشته موقع تحویل
سال یه آرزوی بزرگ تو دلم بود که
خدایا سال دیگه این موقع .....
اگه این اسمش بهاره و قراره که از تو خبری برام نیاره ، نمیخوامش
اگه این اسمش بهاره و قراره
بیشتر از ابرای اون دو تا چشم من بباره ، نمیخوامش
عید و بی تو نمیخوام رختای نو نمیخوام
سال تحویل که هیچ دنیا رو بی تو نمیخوام
وقتی سهم من از این سال طبق
معمول انتظاره
وقتی خوشبختی باهام کاری نداره
این بهارو نمیخوام این بهارو نمیخوام
دیگه فرقی نداره ساعت 9 و خورده
ای کجام
این بهارو نمیخوامش این بهارو نمیخوامش
عید و بی تو نمیخوام رختای نو نمیخوام
سال تحویل که هیچ دنیا رو بی تو نمیخوام
Eydo Bi TO Nemikham by Shahab Mozaffari - عیدو بی تو نمیخوام از شهاب
مظفری
سلام
همین اول بگم اینکه این چند ماهه آپ نکردم دلیلش فقط تنبلی نبوده ، حتی بی
حوصلگی
هم دلیل اصلیش نبوده ، دلیلش این بوده که دوست نداشتم ! آره !
چیه؟! دعوا دارین ؟! هر کی دعوا داره زنگ آخر وایسه !
اصلاَ حالم خوش نیست ، حوصلهء هیچکس و هیچ کاری رو ندارم ، دیگه کار و
دانشگاه و
کلاسها واسم یکنواخت و کسل کننده شدن . اگه این یکی دو تا رفیقهای باحال رو
تو
دانشگاه و سر کار نداشتم که دیگه هیچی !
میخواین یه جملهء کلیشه ای و حال بهمزن بگم؟
خیلی حرفا واسه گفتن دارم ، امّا ....
که البته این امّا خودش یه دنیا حرف داره
هاااااااا
سال 88 با همهء خوشی و ناخوشیاش (که البته واسه من بیشتر ناخوشی بود و
بزرگترین و
بدترینش هم فوت بابای خدا بیامرزم بود) گذشت . من که به
این سال جدید خیلی
دل بستم و امیدوارم با توکل به خدا سال بهتری داشته باشم
قبلاَ هم گفته بودم که صبر رو خیلی دوست دارم و جداَ که
راست گفتن صبر
حلّال مشکلاته ! البته چیزایه دیگه ای هم
میتونه حلّال مشکلات باشه ولی واسه من و در شرایط حاضر بهترین راه حلّه !
تازه این
سری یه جورایی کل و کل بازیه و یه یه جورایی ( دوباره همون جور ) به حیثیتم
ربط
داره بازم یه جورایی ( همه چی جوره جوره ! ) به آیندم ربط
مستقیم داره
همچنان صبر پیشه میکنیم
امروز یه آهنگی مبخوام بذارم که شاید تا حد زیادی بتونه حال وروزمو بیان کنه:
نیستی دارم دق میکنم ،نیستی دارم میپوسم
عکسهاتو من یکی یکی برمیدارم میبوسم
پیرهن یادگاریتو هر شب دارم بو میکنم
برای برگشتن تو به آسمون رو میکنم
نیستی دارم دق میکنم ،نیستی دارم میپوسم
عکسهاتو من دونه دونه برمیدارم میبوسم
از خدا میخوام دوباره تو رو ببینم روبروم
قسم به اشک حسرتم فقط همینه آرزوم
یه عالمه گل میارم همه رو پرپر میکنم
هر شب دارم همینجوری با تنهاییم سر میکنم
تموم اشکام هدیهء نبودنت کنار من
نمیدونی چی میگذره به قلب بی قرار من
وای که چقدر سخته برام ثانیه ها بدون تو
دلم میخواد باز ببینم چشمای مهربون تو
نیستی از مهدی مقدم-NistI by Mehdi Moghadam
سلام
همین اول بدون اینکه اینجا امامزاده درست کنم ویا واستون ضجه بزنم میخوام که اگه خواستین واسه بابام دعا کنید! آخه حالش اصلاَ خوب نیست!
خب حالا منتظرین که ببینین تو این سالنامه! چی میخوام بنویسم ؟ اول یه سوال!
تعریفتون از "ترس" چیه؟ ویا اصلاَ موافق "ترس " هستید یا نه؟
بهتره اینجوری هم بپرسم که تا حالا چند بار ترس باعث نجاتتون شده ویا از اون طرف، چند بار تو دردسرتون انداخته؟
البته این وسط یه بحثی هم مطرح میشه که اصلاَ تعریفمون از نجات یافتن و تو دردسر افتادن چیه؟
آخه ترس خیلی وقتها خوبه! مثل ترس از خدا و یا حیا کردن و ....
حالا یه سوال دیگه! وقتی ما از ترس اتفاق بزرگتری، از یه کاری اجتناب کنیم ، آیا اینم ترسه؟
میدونم قضیه یکم گنگه واستون ولی بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم!
ولی فکر کنم فهمیدین موضوع از چه قراره؟! آره! یه ترس لحظه ای( که هنوز واقعاَ نمیدونم از چی ترسیدم) منو تو یه وضعیتی قرار داده که از خودم تنفر شدیدی پیدا کردم ! اونقدر از دست خودم عصبانیم که میخوام خودمو به قصد کشت بزنم ! اونقدر کلافه وسردرگم شدم که از دست خودم فراریم ! اونقدر.....
اون لحظه تا همین حالا میلیونها بار اومده جلو چشمام ولی تو هیچ کدوم اون کاری که تو واقعیت انجامش دادم، نکردم! تا حالا میلیونها بار به خودم نهیب زدم که " چرا جلو نرفتم " !
آخ که چقدر الان نیازمند یه ماشین زمان هستم!!!!!!!
تو توضیح وضعیت الانم میشه گفت که مزخرفترین حس نسبت به خودم رو دارم ، از اون طرف هم خبری نیست فقط دلخوشیم به وقتهاییه که تو نزدیکترین شعاع نسبت بهش هستم و یا وقتهاییکه سر قرارمون هستیم و کلاَ فقط امیدم به خداست
سلام
آره ! چند روز دیگه تفلده منه !! که خب
تاریخ دقیقشو دوستان و آشنایان و همچنین مشتریهای ثابت وبلاگ و البته از همهء همه
مهمتر " ن...م " میدونن
تو دو سال گذشته بهترین اتفاقات عمرم توی
همین روز بوده پس امسال هم میتونم امیدوار باشم که یه اتفاق خوبی بیفته
البته امسال کارم یه کمی سخت شده آخه به
قول " شادمهر عقیلی " باید تو رو پیدا کنم....
باید تو رو پیدا
کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بیتاب
منی بازم منو خط میزنی
باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد این کوچه های بی
عبور
وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از
راه دور
آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو
میبره
عطرت داره از پیرهنی که جاگذاشتی میپره
باید تو رو پیدا کنم هرروز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت حتی ازین کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی (2)
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :50779
تابستان 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
مهر 87
بهمن 87
مرداد 88
فروردین 89
تیر 89
اردیبهشت 89
آبان 89

